پرسش :

تفسير نام«يهوه» و «الله» و تفاوت آن بين اسلام و مسيحيت و يهود را شرح دهيد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
كلمه (الله) در دين مبين اسلام بر خداوند اطلاق مي شود. و در دين يهوديت بر خداوند يهوه اطلاق شده است. اما در مسيحيت در كتب مقدس آنان كه اناجيل چهارگانه باشد حتي براي يك بار هم«يهوه» بر خداوند اطلاق نشده است بلكه به جاي آن كلمه«پدر، پدر آسماني» و امثال اين استعمال گرديده است[1]. پس استعمال كلمه«يهوه» براي خداوند به مسيحيت ربطي ندارد و فقط در دين يهود اين استعمال وجود دارد.
تفسير نام«يهوه»:
با توجه به اينكه تورات از طرف يهوديان تحريف گرديده و خرافات و افسانه هاي زيادي را در آن جاي داده اند و نويسندگان آن هم اشخاص ناشناس و گمنامي هستند[2]. و لذا قرآن كريم در رابطه با نويسندگان آن مي فرمايد: «پس واي بركساني كه كتاب (تحريف شده اي) را با دستهاي خود مي نويسند سپس مي گويند اين از جانب خدا است»[3]، معلوم نيست كه در تورات واقعي عنوان «يهوه» به خداوند اطلاق شده باشد بلكه ممكن است اين نام را خود يهوديان و نويسندگان تورات بر خداوند استعمال كرده باشند.
به هر صورت در عهد قديم كه كتاب تورات باشد به لغت عبري سه اسم براي خداوند به صورت مترادف وجود دارد. يكي كلمه «الوهيم» است كه در سفر تكوين بيشتر استعمال شده است و بر صفات خداوند مثل خالق، عظيم و امثال آنها اشاره دارد و نيز به علاقه خداوند با همه ملل عالم دلالت مي كند. و ديگر كلمه «يهوه» است كه دلالت بر علاقه خداوند با بني اسرائيل دارد. و سومي كلمه «ادوناي» است كه در مقا م مخاطبة خداوند با خشوع و وقار وهيبت استعمال مي شود[4].
امّا در تفسير كلمه «يهوه» از دو جهت بحثي وجود دارد كه به طور مختصر به آن اشاره مي شود.
1.بحث اول در اشتقاق اسم يهوه است كه به صورت تحقيقي معلوم نيست كه از چه چيزي مشتق شده است ممكن است از ماده «حيات» گرفته شده باشد و ممكن است نداء براي ضمير غائب باشد يعني «ياهو». و احتمال ديگري كه در آن داده شده است اين است كه«يهوا» در زبان عبري مماثل با كلمه (Lord) در انگليسي مي باشد پس ممكن است كه «يهوه» از كلمه «يهوا» يا«ياهونا (Yehovah)» گرفته شده باشد و معناي هر دو كلمه سيّد واله مي باشد[5].
دهخدا در اين رابطه مي گويد كه «يهوه» از آغاز نام خداي مطلق قوم موسي نبود بلكه پيش از زمان وي بني اسرائيل او را در رأس سه گروه نيمه خدايان كروبيون (ابرها) صرافيون (مارهاي بالدار) و الوهيون (خدايان گله هاي ابري) مي دانستند[6].
پس اين كلمه قبل از اينكه تورات نازل گردد، در بين بني اسرائيل مورد استعمال داشته است و چيزي نيست كه با نزول تورات پديد آمده باشد.
2. بحث دوم در معناي كلمه «يهوه» است. در معناي درست يهوه اختلاف و بحث وجود دارد. در انگليسي اين كلمه به خدا و ربّ ترجمه مي شود. ولكن هيچ يك از اين دو كلمه معناي دقيق يهوه نيست.
در سفر خروج 3/14 و 15، يهوه«منم كه منم» يا«هستم آنكه هستم» معنا مي دهد.
كلمه يهوه در زبان سامي از چهار حرف اصلي «ي، هـ ، و، هـ » ساخته شده است و تلفظ اصلي و ابتدائي اين واژه «يَهُو» و «ياهو» بوده است. تلفظ «يَهُوهَ» ظاهراً تلفظ بعدي و ساختگي كلمه است كه به معناي ابديت و سرمديت است و بابلي ها از نظر دنياي فاني و فناي كل مخلوقات، ازليت و ابديت خداوند را با كلمه فوق بيان كردند. يهوه در معناي مجازي«سرور من» و «مولاي من» نيز استعمال شده است.
برخي يهوه را صورت قديمي فعل«بودن» به زبان عبري و اسم خاص خداوند مي دانند و در اين صورت معناي«من هستم ذاتي كه هست، و من هستم ذاتي كه من هستم» از آن بدست مي آيد.[7]
در دين يهود در عصر«هلنستي» اسم يهود به «كائن» تفسير شده است. و در ترجوم اورشليم بر سه وزن«الكائن، الذي كان و الذي يكون»(كسي كه هست كسي كه بود و كسي كه خواهد بود) تفسير شده است.[8] و اين معنا تقريباً اشعار بر ازليت و ابديت خداوند دارد.
به هر حال «يهوه» در تورات بر خداي واحد اطلاق مي شود و لذا مي گويد: همانا خداوند يهوه است و او اله است و غير از او كسي ديگري نيست و او اله در آسمان و زمين است و غير او كسي نيست. و نيست الهي با او و نيست الهي غير او.[9] و لو در تورات صفات مختلفي كه مستلزم تجسيم و تركيب است و نيز صفاتي كه در شأن يك انسان معمولي نيست براي خداوند ذكر شده است.[10]
تفسير نام«الله»:
چنانچه كه قبلاً ذكر گرديد كلمه«الله» در دين مبين اسلام بر خداوند سبحان اطلاق مي گردد و در اصطلاح فقهاء و عامه مسلمين به آن لفظ جلاله گفته مي شود.
در اشتقاق لفظ جلاله و عدم اشتقاق آن و اينكه از چه چيزهاي مشتق شده است و نيز در اينكه آيا كلمه عربي است يا خير، در بين علمأ اختلاف وجود دارد.
علامه مجلسي مي فرمايد: مشهور اينست كه اين كلمه عربي است و از«أله» به معناي «عَبَدَ» و يا از«أله» به معناي «تحيّر» و يا از«ألهت» به معناي«مكنت» و ... گرفته شده است.
قول دوم اينست كه«الله» غير مشتق است بلكه يك كلمه جامد و علم از براي ذات مخصوص است كه ابتداءً از براي آن ذات وضع گرديده است. و يك قول ضعيف ديگري هم در اينجا وجود دارد و آن اينست كه اصل«الله» «لاها» بوده است كه يك كلمه سرياني است و در تعريب الف آن حذف گرديده و«أل» در اول آن اضافه گرديده است.[11]
علاّمه مجلسي براي تأييد قول مشهور روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ ذكر كرده است كه فرموده كلمه«الله» مشتق از«اِله» است.[12]
علاّمه طباطبائي از كساني است كه قول مشهور را اخذ كرده و مي گويد:«الله» لفظ جلاله است كه اصل آن«اَلأِله» بوده و همزه أن به خاطر كثرت استعمال حذف شده است. و كلمه«اِله» يا از أله، يأله به معناي عَبَدَ و يا از «أله» يا «وله» به معناي«تحيّر» اخذ شده است. و«اِله» به كسر فاء(فاء الفعل) به معناي مفعول است مثل كتاب كه به معناي مكتوب است. و خداوند «اِله» ناميده شده است بخاطر اينكه او معبود است و يا او چيزي است كه عقول در ذات او متحيّر است. و ظاهراً اينست كه«اِله» علم بالغلبه است. و اينكه «الله» علم است به دليل اينكه با تمام صفات حسني قابل وصف است مثل الله الرحمن و الله العظيم. و امّا خود الله هرگز وصف از براي چيزي واقع نمي شود.
و در ادامه مي فرمايد: چون كه وجود خداوند متصف به جميع صفات كماليه است پس جميع صفات كماليه بالالتزام مدلول ذات باري تعالي مي باشد بنابراين مي توان گفت كه لفظ جلاله كه اسم ذات در واجب الوجود است مستجمع تمام صفات كمال است.[13]
پس بنابر نظر مشهور كلمه«الله» عربي و مشتق است و به صورت غلبه عَلَم از براي خداوند متعال قرار گرفته است.
مرحوم خوئي از كساني است كه قائل به عدم اشتقاق لفظ جلاله است و مي گويد: اين كلمه در زمان جاهليت به دليل اين شعر که مي گويد (الا كل شيء ما خلا الله باطل ـ و كل نعيم لا محالة ذائل) و به دليل آيات قرآن كريم، اين كلمه بر خداوند اطلاق مي شده است.
او مي گويد كسي كه توهم كرده است كه «الله» اسم جنس است و از مصادري مشتق گرديده و بعد به صورت غليه عَلَم از براي خداوند قرار گرفته است. اين نظر به دلايل زير خطا است:
1. تبادر: لفظ جلاله بدون قرينه، انصراف به ذات مقدس دارد و آن علامت وضع است.
2. لفظ جلاله هرگز وصف از براي چيزي قرار نمي گيرد و اين دليل بر اينست كه لفظ جلاله جامد است نه مشتق. وقتي جامد شد بناچار بايد عَلَم باشد نه اسم جنس. چون كسي كه آن را اسم جنس مي گيرد به معناي اشتقاقي آن را تفسير مي كند.
3. اگر لفظ جلاله عَلَم نبود، كلمه«لا اله الا الله» كلمه توحيد نبود چنانچه كه«لا اله الاّ الرازق» نمي تواند بر توحيد دلالت كند.
4. حكمت وضع اقتضاء مي كند كه لفظ جلاله از براي ذات مقدس وضع شده باشد و در لغت عرب از براي ذات مقدس غير از لفظ جلاله چيزي وجود ندارد. پس«الله» كلمه اي است كه از براي ذات مقدس پروردگار وضع شده است. و در وضع الفاظ تصور اجمالي موضوع له و معني كافي است و تصور تفصيلي معتبر نمي باشد.[14]
در نتيجه بنابر قول مشهور«الله» به معناي معبود است امّا بنابر قول مرحوم خوئي چنين معناي در آن وجود ندارد بلكه لفظي است جامد و بصورت ابتدائي عَلَم از براي خداوند وضع شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الهدي الي دين المصطفي، تأليف شيخ محمد جواد بلاغي.
2. مقارنة الاديان، اليهودية، ج 2، تأليف دكتر احمد شلبي.


[1] . رابرت هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه عبدالكريم گواهي، دفتر نشر فرهنگي، اول 1369 ش، ص 303.
[2] . حسيني شيرازي، سيد محمد، دين بازيچه يهود، ترجمه سيد هادي مدرس، قم، دارلمهدي، اول، 1423 ق، ص108.
[3] . بقره/79.
[4] . قاموس الكتاب المقدس، مجمع الكتب الشريفه، مكتبة المشعل، ششم، 1998 م، ص 107.
[5] . شلبي، احمد، مقارنة الاديان، اليهوديان، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، سوم، 1973 م، ج1، ص175.
[6] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، ماده«يهوه».
[7] . همان.
[8] . مجمع كنائس شريفه، كتاب مقدس، بي تا، بي جا، ص 800.
[9] . بلاغي، محمد جواد الهدي الي دين المصطفي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، دوم، 1405 ق، ج2، ص307.
[10] . به ص 109، كتاب دنيا بازيچه يهود، تأليف سيد محمد شيرازي رجوع شود.
[11] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، دوم، 1403ق، ج3، ص226.
[12] . همان، ج4، ص157.
[13] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان، قم، مؤسسه نشر اسلامي، ج1، ص18.
[14] . خويي، ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالزهرأ، چهارم، 1395ق، ص 425.
( اندیشه قم )